امسال ما برای عید ماهی نخریدیم چون از پارسال عید تا حالا ماهی قشنگمون زنده مونده !!
چشمش نکنین بمیره ها .اینم عکس اش.نمی دونم ار پارسال تا امسال اینقدر کمرنگ شده ..تازه یه لک مشکی رو پیشونیش داشت که رفت !
اینقدر هم تکون میخورد نمی شد ازش عکس بگیری ..این ماهیه تو این تنگ یکسال فقط خورده و شنا کرده ..حوصله اش سر نرفته ؟ !!
گر چه مدتها است که دید و بازدیدهای عید و آمد و رفت ها خاطره ای قابل ثبت در دفتر خاطراتم نیست ولی هنوز با خریدن لباس نو ! و نوشدن کودک درونم جلوی آینه کلی ذوق مرگش می شود !
برای خودشیفتگی ام هم اصلا" دنبال درمان نیستم !!
عید پدیده ای که خود برای آن بهانه تراشیده ایم و خود برای بهانه خودتراشیده مان پای می کوبیم !
آرزوهای دروغ نمی کنم مثل صد سال به این سال ها ! غم نبینی ! سلامت باشی ! هر روزتان نوروز !
چون به قدمت این عید ، این آرزوها را کرده اند و فقط کرده اند و گردش دوران طوری است که ملال جزء لاینفک آن است !
عیدمان وقتی مبارک است که خویشتن را بشناسیم ! آن را دوست بداریم و آنگاه است که دوست داشتن ها و دوست داشته شدن های دیگران برایمان ملال انگیز نیست !
پس اینگونه عیدمان مبارک
تو رو خدا می بینی قسمت رو نه نه ! عیدانه پارسال رو هم تو همین آدرس نوشتم !
وقتی دنبال چیزی هستی کم به چشم ات میاد اونی هم که هست اونی که میخوای نیست مدتها بود فکر جبر و اختیار و تناقض اش با علم ازلی خدا و علت آفرینش ذهنمو مشغول کرده بود وهر جا دنبال جوابش بودم که اتفاقا" قسمتی از علامت سوال هایم یا خوندن کتاب جبر و اختیار در مثنوی نوشته دکتر محمد مهدی رکنی حل شد قسمتی از این کتاب رو که بخشی از مشکلم رو حل کرد براتون می ذارم . کلا این کتاب رو بخونین بد نیست !
جبر فلسفی :
مقصود شبهه ای ایست که از جهت علم ازلی پروردگار پیش می آید و بنا بر آن تمام اعمال ما باید طبق میل او انجام شود ،پس هر آنچه در علم سابق الهی گذشته ،عملی خواهد شد و گرنه دانسته او خلاف واقع یعنی جهل خواهد گشت چنانکه در رباعی منسوب به خیام آمده :
من میخورم و هر که چون اهل بود می خوردن من به نزد او سهل بود
می خوردن من حق ز ازل می دانست گر می نخورم علم خدا جهل بود
ایزد که گل وجود ما می آراست دانست ز فعل ما چه برخواهد خواست
بی حکمش نیست هر گناهی که مرا است پس سوختن قیامت از بهر چه خواست
...
آنچه در جواب شبهه گفته اند این واقعیت نفسانی است که همه می دانیم علم به کاری موجب صدور آن نمی شود
چه در دانش بشری و چه در علم محیط آفریدگار ، بلکه علم یکی از مقدمات انجام گرفتن کار است نه علت تامه آن
و بعد از فراهم شدن مقدمات خواست و اراده قطعی است که موجب وقوع فعل می گردد .
دو نکته قابل تامل است نخست آنکه :آیا چون انجام کاری حتمی بوده خداوند پیش از وقوع آن می دانسته ؟ یا چون او قبلا" دانسته واقع می شود ؟با انداک دقت روشن می گردد که فرض نخستین درست است و کردار ما تابع آگاهی قبلی خداوند نیست !
دیگر آنکه علم خداوند به صدور فعلی به طور مطلق است یا با خصوصیات آن (طبیعی ،غریزی ، اجباری و اختیاری )؟ چون آگاهی او به هر کاری با خصوصیات آن است پس آنچه علم ازلی اقتضا می کند این است که فعل طبیعی از فاعل طبیعی سر می زند و فعل اختیاری از موجودی که دارای قوه مال اندیشی وتشخیص و انتخاب و اراده است ؛یعنی انسان ،بنابراین در هیچ صورت علم ازلی علت عصیان نمی تواند باشد .
*اگر اینطور فکر کنیم به خودی خود مساله آفرینش تا حدودی حل می گردد بدین شکل که خداوند آفریده را با جوهر ها و ماهیات باطنی می شناسد و و تصمیمات وی را که ممکن است با اختیار وی دچار تغییر گردد می داند ولی اراده قطعی که منجر به وقوع فعل است وانجام فعل از او می زند ولی پیش از وقوع همه اینها پروردگار آگاه است
در این کتاب پاسخ جبر عملی ،جبر دینی هم آدمده
ولی از سویی دیگر این اعتقاد مذهبی که خداوند می داند از ابتدا چه چیز می آفریند و بنده چه خواهد شد که این با فلسفه جزا منطبق نیست البته شاید بتوان گفت این اعتقاد یک اعتقاد کلی است و شاید منظور همان اوصاف است
از دوران راهنمایی این سوال را داشته ام که این همه دین و مذهب و آیین و مکتب فکری پس آنها طبق چه دستور العملی مورد پرسش واقع می شوند که هنوز باقی است
هنوز خیلی چیزها باقی است
۱- درونم حس اش می کنم این تکه گوشتی که مکان زندگی است و خلقتی که مانندش زیاد است ولی هر یک یکی است و بس ! یک زهدان خالی ذهن را راحت میکند برای خلق اثری در وجود که بودن و نبودن کسی را برای خود بخواهی یا خودش ! (این حرفها برای یک دخترک زود است )
۲- ایجاد خاطره ها چقدر برای لبخند ها و اخمهای ناخودآگاه دوران خلا مفیدند ! (اگر نگویند دیوانه ای و برای اجنه می خندی و اخم می کنی
جستجو در کل مطالب این وبلاگ، حتی مطالب بایگانی شده!