هنوز همانم ..همانم که چشمانش را می بست ووجود لطیف زمانه را کودکانه احساس میکرد !!
هنوز همانم که پاکی اش را با رنگهای سپید ابرها می سنجید !
با تمام دور شدنها
خود فراموش کردن ها
با تمام فهمیدن گلایه ها و کاستی ها
هنوز همانم !!
روح دست نخورده ای که در نوسانات بودن کامل میشود ..همان که نزدیک ترین است به آن وجود جاری و سرشاردر حجم دنیا !!
همانم ولی گلایه دارم .همانم ولی قدرت دارم .همانم ولی میتوانم .من همان ساده ام که گول نمیخورم !
همان تند زبانم که گر چه زمانه به او یاد داد به روی مردم زمین دروغین لبخند وا کند ولی کینه ندارد !
همانم ولی یاد گرفتم که داشته باشم و رها باشم
دل ببندم و آرام بگیرم !!
دلگیر شوم و نفس بکشم آنقدر عمیق که تمام درونم را بشوید
همانم که هنوز نزدیکم ! ولی دورم از آن نباید های خشن و عذاب آور رنجش روح
همانم ولی بهتر !!
جستجو در کل مطالب این وبلاگ، حتی مطالب بایگانی شده!