فرصتی برای عمل کردن به دگر اندیشی هایت نیست وقتی :
تنها نور چشمی پدر و مادری هستی که تنها امیدشان دیدن اتمام تحصیلات و مشغول شدنت به کاری است که فردا روز دست در دست یا در مقابل نامرد نباشی!!
وقتی پول وثیقه ات را نداری که بیایی بیرون و اهدافت و آرمانهایت را ادامه دهی ، وقتی کله گنده تر از تو جیکشان هم نمی آید، کسانی که اتومبیلشان چند تای وثیقه هاست !!
وقتی هیچ نهادی نیست که اعتراضت را بدون برچسب زدن و بدون انکار هویت هایت پاسخ دهند !!
وقتی تمام زحمات پدر و مادری هستی و تمام زحماتت همین لیسانس ات است و تمام امیدت ادامه تحصیلات !!
وقتی ممکن است به خاطر نوشتن مجله دانشجویی یک ستاره بگیری و با تعهد نامه وارد مقطع ارشد بشوی !
2 ستاره که شوی یک نهاد دولتی و کله گنده باید ضمانتت را کند
و سه تایی که شدی ...(منبع : روزنامه اعتماد ملی )
آری عزیز اینگونه حرف پدر را آویزه گوش میکنی که فکر نان باش که خربزه آب است
و اشک میریزی که با تمام اشتیاق برای شرکت در انجمن زنان ممکن است کافر و ملهد شناخته شوی بعد گزینش نشوی بعد بیکار شوی بعد ادامه تحصیل ندهی
و بنابراین خریدن یک تمبر هندی و خوردن آن را ترجیح میدهی و کلی دهم دل قشه میگیری که چقدر خوشمزه !!
جستجو در کل مطالب این وبلاگ، حتی مطالب بایگانی شده!