کاش میشد زبانی ساخت که ناگغته ها را هم گفت و هم نگفت
برای مست کردن نیازی به تلخ کامی ندارم کاش لااقل نوشیده مست میشدم !
ولی نه !
از همان کودکی هم سر پردردسری داشتم دوچرخه را هیچ دست میرفتم ! 3 بار چانه ام پاره شد ! زانوهایم که همیشه زخم بود ! ولی باز هم هیچ دست میرفتم !
دامنی از کودکی به خاطر ندارم ! سنجاق سری ! عروسکی !
همیشه عروسکهایم تشریح میشدندو حرف زدن یادشان می رفت !! هیچ وقت پا کوبیده عروسک نخواستم !
خودشیفته بدانیدم یا نه ! روحی دارم که خیلی اوقات خودم هم سر و ته اش را گم میکنم ! و به اختیار گرفتن کمی از این هم خیلی است !
و گاه فراموشش میکنم چشمتان روز بد نبیند ! آنچه میکنم چون استفراغ از دماغم به بیرون میکشد !
بعدی دارم که مریم است بعدی که فرای بازیهای ناخواسته ام است بعدی که خودم است !
مریم عالم وجدان و کودکی رهایم مکن !
به مناسبت انتساب این وبلاگ به من و و به علت رعایت مناسبت ها و پاسداشت نسب و انتساب و مناسبت
این مطلب به مناسبت تولد من است !
چند سالی است که نمیدانم باید از تولد خوشحال بود یانه !! و علت خلایق که عدم نیستی است و زندگی بهتر از عدم است چون عدم قابل لمس نیست و زندگی قابل لمس است. لذا عدم بهتر است هنوز در من اثری نداشته چون قیاسی که نمونه ای مبهم باشد قابل انجام نیست و قیاس از نظر حقوقدانان بی ارزش و منطقیون کم ارزش است !
ولی چیزی که حقیقت است منی هستم که تایپ میکنم ! منی که تقاضای عکس العمل از اطراف دارم نباید خود بی عمل بمانم !
من شروع خود را به یاد دارم ! شاید بگویید آری در عالم مالیخولیا ! ولی نه من به یاد دارم
لابد باید تبریک گفت ! لابد باید خوشحال بود ! لابد باید امید داشت ! لابد باید زنده بود !! و لابد لابد لا بد
لذا
تبریک ! نشاط ! امید ! زندگی ! و لابد های که هستند و خواسته و ناخواسته یا تحمیل میشوند ! یا انتخاب می شوند ! و یا گونه ای میشوند که خودمان هم نمی فهمیم شده اند!
تولدم مبارک !
وبلاگ اصلی من http://maryamblog.blogfa.com
دیگر از گیر دادن به روز و روزگار و بودن و چرایی و چگونگی و اینطور و آنطور هم خسته شدم !
گرچه پرداختن به همه آنچه خسته ام کرده ناشی از خستگی دیگری برای تلاطم های به ظاهر ساکنم بوده !
هر مرحله ای طوری و این مرحله بی خیال بار خستگی فکر قبلی و بعدی ! و قاعده این است که دست آخر همه چیز تکراری است !
و مخصوصا" که اگر زود به پایان برسد که دورش سریع تر است !
دیده ای دانسته کاری میکنیم و همه میگویند نه و ما دلمان میخواهد ! شیطان کوچک درونمان چقدر شیرین است !
دیده ای این و آن را توبیخ میکنیم و در انتهای کاری می بینیم که ای دل غافل چرا حرفهای خودمان یادمان رفت ؟؟؟؟؟؟!
زیاد فلسفه نبافیم ! کلی هم که ادعایمان شود دلمان به همان جنگولک های که همه خوش اند خوش است !
هفته قبل کسی را دیدم که مثل دودکش سیگار دود میکرد و آنگونه که من میخواهم باشم بود ! نه دودکش بودنش !
وقتی نگاه میکرد نگاهش بی خیال از فکر خیالات دیگری برای خودش بود !! نه بی اهمیت نبود !! مخاطب ات بود ولی باطنش مخاطب را آنی توجیه کرده و حل میکرد و زود تمام میکرد
دیر توجیه نمی کنم ولی زود تمام نمیکنم ! و این....
نه ! عاشقش نشدم ! حتی علاقه مند همه نه ! خوشم هم نیامد ! تحسین هم نکردم !
گوشه ای از او شبیه آنچه بود که غایتم است!
این صدایی که من همیشه میشنوم ! صدای من ! من و این صدا چه روزهایی را پشت سر گذاشته ایم !
وبلاگ اصلی من اینجاست !!
-عجب گیر و داری ایست این معلق بودن ! اینکه از بی کسی می ترسی و هی متوسل میشوی و از بی او بودن هراس میکنی ! ولی به یکباره همه مناجات ها را با سوالاتی که بی پاسخ مانده اند و پاسخ دار ها هم جایی را در موهومات پر نکرده اند را بی مورد می بینی !(گزاره چرا اینقدر از نهاد فاصله گرفت نمی دانم )
وقتی خوب بودن را دوست داری و دوست داری که حتی بی معبود هم خوب باشی شاید ضرری هم نداشته باشد اگر معبود را قبول کنی و چشم ببندی بر تمام ؟؟؟؟ها
ولی هنگام ذکر ها وتمنا ها باز به هپروت ؟؟؟؟یا بیداری ؟؟؟؟ می روی و عذاب اینکه نمی دانی کدام هپروت است و کدام بیداری !
عقلی که قبول نمی کند و واحساسی که می طلبد !
وقتی لزومی به گریه نمی بینی وقتی هنگام مناجات ته دلت را احساس میکنی و ناگهان لزومی به مناجات نمی بینی برای ؟؟؟؟ها
وقتی خواب هایت به یادت می آیند و اینکه دیگر مدتها است آنها را ندیده ای !
و هی میان هویت مردد خوابهای مختلف پرسه میزنی !
عذاب شدیدی است عالم ؟؟؟؟ ها و بی پاسخی ها و احساسی که یا خودش هی میشود یا هل اش میدهند !
*
2-شما فکر میکنین با روزی 3 ساعت درس خوندن و 2 روز 2 روز استراحت دادن به خود ارجمندم می تونم به جایی برسم ..فکر کنم اون وسط مسطا باشم .مثل همیشه !
*
3-دیدین کسی تا حالا از شرمندگی براتون فیس کنه ؟؟؟؟؟
*
4-می خواهم دست بزنم
دور می شود
سکوت می کنم
تکان نمی خورم،مثل یک گیاه
جم نمی خورم مثل یک وزغ
او پیش می آید
تا می خواهم چیزی بگویم
قاصدک دور می شود
نمی دانم ،این باد
از کجا می آید یک دفعه
(تئودور 9 ساله از هلند )
*
5-تصمیم گرفتم هر وقت این مثلا" درس خوندم تموم شد دیوان حافظ رو حفظ کنم ..عاشقشم ..
*
6- مجموعه تسته ای حقوق مدنی تموم شد حقوق تجارت رو هم تا تجارت 3 خوندم ..حالا مونده متون فقه - آیین دادرسی مدنی ومتون حقوقی از همه سخت تره چون منبع ما یه چیز دیگه بوده منبع ارشد یه چیز دیگه !!
منبع ما :
legal text
منبع اونا:
law text7-اینا رو چرا به شما میگم چون اینجا غر میزنم
***
فریده غیرت :اعتراض برای رفع تبعیض مبارزه با اسلام و حکومت نیست(متن کامل)
گریه نمی کنم بر رفته ها که آنکه و آنچه رفته است رفتنی بوده ونداشته ها یا تعلق نداشته اند و یا تعلق می پذیرند دیر یا زود !!
گریه نمی کنم برای این سکوت و این تمیزی حاکم بر قلبم که ترجیحا " آرامش ام را دنیا نمی دهم !
رفته ها که میروند بادی میوزد که خاکستر هم نگذارد از آنچه نباید باشد !
کاش میشد لگامی زد به این فکر پران که آنوقت میشد همیشه و همه حال به هدف فکر کرد !
گریه نمی کنم بر نداشته ها و رفته هایی که از همان اول آمدنشان افتان و خیزانند !
***
و اما سخنان جدید رئیس جمهور محبوب:
تا سال ?? بنزین صادر میکنیم.!!!!!
ساعت کار زنان متاهل نسبت به تعداد فرزندانی که دارند کاسته شود تا آنها بهتر بتوانند به مسوولیت اصلیشان عمل کنند
من نمیگویم خانمها کار نکنند، بلکه معتقدم آنها باید در صحنه حضوری فعال داشته باشند.
اینکه میگویند دو بچه کافی است، من با این امر مخالف هستم. کشور ما دارای ظرفیتهای فراوانی است. ظرفیت دارد که فرزندان زیادی در آن رشد پیدا کنند، حتی ظرفیت حضور 120 میلیون نفر را نیز داراست. !(!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!به توان پاپیون )
این غربیها خود دچار مشکل هستند و چون رشد جمعیتشان منفی است، از این امر نگران هستند و میترسند که جمعیت ما زیاد شود و ما بر آنها غلبه کنیم، به همین خاطر مشکل خودشان را به دیگر کشورها صادر میکنند.
من معتقدم خانمهای متاهل میتوانند نیمهوقت کار کنند، ولی حقوق کامل بگیرند(به این میگن سیاست کامل بهره وری از انرزی کار )
در حال حاضر جمهوری اسلامی ایران این ظرفیت را دارد که به عنوان یک مولفهی تاثیرگذار در سطح بینالمللی حضور داشته باشد
ببین که دست آخر دو تن میمانند و آنکه یکی بود و رفت بازنده رفت !
ببین که این عامل مشترک و تکراری بین همه موجودات تنها عامل فرح ،احساس تکمیل بودن و به انجام رسیدن تلاشها است !
ببین که هر گونه و با هر هدفی که بخواهیم چون کودکی به عشق محتاجیم !
ببین که نمی توانی فرار کنی از آنچه که ریشه همه سوژه های دنیا است و تمام سوژه آفرین ها از آن ریشه گرفته اند !
ببین آنها که تنهایند و به تنهایی خو گرفته اند چه تاریکند و ترحم انگیز و چقدر غیر عادی !
ببین قداستش را در همه ملل
ببین که نمی توان انکار کرد
ببین مریم !!
اسیر روزهای داشتم که به برداشت برسم ! و هر چه میگذرد بر وسعت این کشتزار به وسع خودم می افزایم ! کاش صبور باشم برای این روزهای وسیله برای رسیدن به خود بودن !
روز های پس از هم میگذرد و آنچه بشتر میشود و انجام میشود تکلیف من است!
ولی آنچه هر روز بلاتکلیف تر از روز قبل میشود وآنچه معناهای کوچک و شیرینش را از دست میدهد دلم است !
کلافه که میشوم نه مجازا" و تمثیلی ،واقعی تهوع می گیرم !
کاش دلم تکلیفش را بداند در این ازدحام آمد و رفت ها !
***
این شعر خیلی قشنگه (پس از مدتها شعر )
خاک و خدا و عشق
... و انسان شروع شدآغــــاز می شدیـــم که پایـــان شــروع شــد
درذهـــنمان خــــیال پــــــــریـدن جــوانـــه زد
گنــدم بهـانه بـود و عــصیان شـــــــروع شد
با جـــرم لـــمس میـــوه مــمــنوع باغـــبـان
تبــــعید و شــــکنجه و زنــدان شــــروع شد
مــــحکوم می شدیم به حبس ابد هـــــمه
فــــصل عـــذاب و غــربت انسان شروع شد
بـــا این خیال خام
"رسیـــدن به اصلمــــان"ازکــــوه رد شـــدیم بـــیابان شـــــروع شد
اســــفندمان گذشــت به امـــید نو بـــــهار
روز نـــخست عــید زمــستان شــروع شد
انسان مچاله میشد و در ذهن خسته اش
گنـــدم دوبـــاره رست، غم نان شروع شد
(رضااربعین)
هنوز همانم ..همانم که چشمانش را می بست ووجود لطیف زمانه را کودکانه احساس میکرد !!
هنوز همانم که پاکی اش را با رنگهای سپید ابرها می سنجید !
با تمام دور شدنها
خود فراموش کردن ها
با تمام فهمیدن گلایه ها و کاستی ها
هنوز همانم !!
روح دست نخورده ای که در نوسانات بودن کامل میشود ..همان که نزدیک ترین است به آن وجود جاری و سرشاردر حجم دنیا !!
همانم ولی گلایه دارم .همانم ولی قدرت دارم .همانم ولی میتوانم .من همان ساده ام که گول نمیخورم !
همان تند زبانم که گر چه زمانه به او یاد داد به روی مردم زمین دروغین لبخند وا کند ولی کینه ندارد !
همانم ولی یاد گرفتم که داشته باشم و رها باشم
دل ببندم و آرام بگیرم !!
دلگیر شوم و نفس بکشم آنقدر عمیق که تمام درونم را بشوید
همانم که هنوز نزدیکم ! ولی دورم از آن نباید های خشن و عذاب آور رنجش روح
همانم ولی بهتر !!
بمان بمان می زنیم و دست آخر آنچه می ماند خودمانیم و حوضمان و ماهی هایی که می اندازیم و پس از مدتی بالا می آیند !
آمدن و رفتن به دست آرودن و از دست دادن قصه تکراری این روزگار و گلایه تکراری من و تو !
یوق زندگی !! چیزی که لذت عدم آن هنوز ثابت نشده و حال که وجود است باید خوب باشد .تمیز باشد.لذت بخش باشد . موفق باشد .
و چنگ و دندانی که می سایم با تمام شیطنتهایم که بتوانم در این دنیا تا اقناع سهم خودم سود بگیرم !!
بین خواستن و توانستن یک قدم است و آن اراده است !!
و این روح تنوع طلب و گریزان را آرام کردن مانند یک جنگ داخلی راون فرساست !!
من باید بتوانم ..زمان میخواهد و اراده و فکر اینکه هیچ فکری و هیچ کسی مانع من نیست !!
فرصتی برای عمل کردن به دگر اندیشی هایت نیست وقتی :
تنها نور چشمی پدر و مادری هستی که تنها امیدشان دیدن اتمام تحصیلات و مشغول شدنت به کاری است که فردا روز دست در دست یا در مقابل نامرد نباشی!!
وقتی پول وثیقه ات را نداری که بیایی بیرون و اهدافت و آرمانهایت را ادامه دهی ، وقتی کله گنده تر از تو جیکشان هم نمی آید، کسانی که اتومبیلشان چند تای وثیقه هاست !!
وقتی هیچ نهادی نیست که اعتراضت را بدون برچسب زدن و بدون انکار هویت هایت پاسخ دهند !!
وقتی تمام زحمات پدر و مادری هستی و تمام زحماتت همین لیسانس ات است و تمام امیدت ادامه تحصیلات !!
وقتی ممکن است به خاطر نوشتن مجله دانشجویی یک ستاره بگیری و با تعهد نامه وارد مقطع ارشد بشوی !
2 ستاره که شوی یک نهاد دولتی و کله گنده باید ضمانتت را کند
و سه تایی که شدی ...(منبع : روزنامه اعتماد ملی )
آری عزیز اینگونه حرف پدر را آویزه گوش میکنی که فکر نان باش که خربزه آب است
و اشک میریزی که با تمام اشتیاق برای شرکت در انجمن زنان ممکن است کافر و ملهد شناخته شوی بعد گزینش نشوی بعد بیکار شوی بعد ادامه تحصیل ندهی
و بنابراین خریدن یک تمبر هندی و خوردن آن را ترجیح میدهی و کلی دهم دل قشه میگیری که چقدر خوشمزه !!
جستجو در کل مطالب این وبلاگ، حتی مطالب بایگانی شده!