سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مریم بانو - مریم بانو
صفحه اصلی وبلاگ
پارسی بلاگ
شناسنامه من
ایمیل من
من در یاهو
 RSS 
اوقات شرعی
یکشنبه 85 مهر 16 ساعت 12:30 عصرخرده ریزهایم
چیز باشد یا کس ..زیاد فرقی ندارد
زود تمام میکنم
باطل میکنم و خط قرمز می کشم
تا میکنم میگذارم کنار
می میرد .تمام میشود
حتی اگر سخت
همین را همه از من خرده میگیریند

***
کتاباشو ورق میزنم و میگم
چه زود شدی سوم راهنمایی
میگه : نه ..زود نشدم ..اینا همه فراموشی ماست ..زمان سرعت خودشو داره
متن فوق توسط: مریم بانو نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
یکشنبه 85 مهر 16 ساعت 12:30 عصرمن ارشد میخوام ..من دانشگاه تهران میخوام

تازه امسال نه سالش شده ..مامان جونش واسه اینکه به روزه گرفتن تشویقش کنه واسه افطاری واسش پیتزا خریده

که نا غافل ده دیقه قبل از اذون یه گاز به پیتزا میزنه و همه داد و هوار میکنن که چرا خوردی؟؟؟؟؟ ..ده دیقه بیشتر نمونده بود و یه جواب ساده میده که باید همه اطرافیانشو خجالت زده کنه :

خوب آخه دهنم آب افتاد دیگه ..ضعف کردم ..ده دیقه مونده خدا قبول میکنه. من که این همه گشنه موندم

اصرار میکنیم به جهالت اصرار میکنیم .میخواهیم انسان باشیم و افسار خود به دست بگیریم صحیح !!

ولی نه سالگی دختر ایران طفولیت او اوست ..چه تفکری .. چه احساسات منفی و چه هوا و هوسی که لگامش را در دست گیرد؟ مشخص نیست !!

اصرار میکنیم !!

***

زنگ زدن برم دانشگاه واسه ثبت نام ورودی های جدید کمک کنم !! ناگفته نماند که دیگه دانشجو بودن هم مالی نیست !!

رتبه های نجومی هم قبول شده بودن !! یادش به خیر یه مدت رتبه و مدرک کلاس داشت

شهریه پیام نور 121 هزار تومن شده بود البته ما قدیمی ها ترمی 50 میدیم !

وقتی یکی از والدین پرسید :خانم شهریه چنده و گفتم 121: تومن

کفری شد و با حرص گفت : خانم بگو 121 هزار تومن !!آخی طفلی چه حرصی میزد

بدون پول خوردن قدغن، آشامیدن قدغن، درس خوندن قدغن ، پوشیدن قدغن، آدم بودن هم قدغن

***

خدایا خدایا خدایا

یعنی شما فکر میکنین من ارشد قبول میشم

یعنی من سراسری تهران میرم

میخوام میخوام میخوام

وای خدای من پلیز پلیز

توان بده نا داشته باشم بخونم ..الانم توانم تموم شد اومدم نت !!


متن فوق توسط: مریم بانو نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
یکشنبه 85 مهر 16 ساعت 12:30 عصرمنصف
از همون عنفوان کودکی آدم منصفی بودم

سه تا زندایی دارم که معنای واقعی جاری ان

یه بار که ? ساله بودم از من پرسیدن : مریم کدوممون رو بیشتر دوست داری

یه ذره فکر کردم دیدم که هیچ کدوم واسه من کار خاصی نکردم زن دایی لیلا از همشون باحال تر بود و هست ولی فکر کردم اگه اونو بگم دو تای دیگه باهام بد میشن بنابراین گفتم :

هیچ کدومتون

فکشون داشت میفتاد گفتن : چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

گفتم : خوب چیکار کردین که دوستون داشته باشم 

بزرگ شدم شروع کردم منگول بازی درآوردن کشکی دوست داشتن این و اون

زن دایی ها هنوزم با خنده و تعجب این داستان رو تعریف می کنن  

***

برای رفع قوانین تبعیض امیز امضا کنین :اینجا  

***

یکی نیست در راه خدا و برای آرامش این روح پزیشان واسه ما یه قالب طراحی کنهو خیرات بده در راه خدا  


متن فوق توسط: مریم بانو نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
یکشنبه 85 مهر 16 ساعت 12:30 عصرزرزر

الان کاملا " مفهوم استیصال رو درک می کنم وقتی که میدونی 9 صبح فردا بدون فرجه 300 صفحه امتحان داری و سرتم درد میکنه و کتابشم همش تطبیقی کار کرده باشه یعنی آیین دادرسی کیفری ایران رو بگه بعد فرانسه بعد بلژیک و گیج بشی که کدومش رو بخونی تا بخوای خیالت رو راحت کنی که فقط ایران رو میخونم این استرس بیاد که نکنه از اون یکیها هم بیاد تنها چاره کار اینه که عطاشو به لقاش ببخشی و بیایی تو اینترنت وب گردی و به خودت قول بدی که ساعت 9 بری تو رختخواب تا حداقل صبح یه نگاه بکنی ولی نه ولش کن !!

تا حالا اینجوری نرفتم سر جلسه !!

دلم به اون یک دوری که قبلا" خوندم خوشه !

خدا به خیر کنه !! درس خوندن در تابستون 40 درجه حتی زیر کولر کار آدمای خره !!

***

تو این گرما و تو این یک هفته اکثر نقاط گرگان برای تمام روز نه آب داشتن نه برق !!

حالا شانس آوردیم محل ما آب داشت !!

فکر کنین چه فلاکتی به بار میاد

حالا خوبه به این دولت میگن دولت پاسخگو مگرنه چی میشد؟

***

من باید به خودم بقبولونم که با رانندگی لنگه ظهر که تک و توک ماشین تو خیابوناست نمیشه حرفه ای شد !!

ااوو بابا حرفه ای

***

شما وقتی مغزتون میگوزه چیکار میکنین !! من یا به یکی زنگ میزنم غرغر میکنم یا اینجا غرغر میکنم البته الان که اینجا نشستم سر 2-3 نفر غرغر کردم..

برین تا بو نگرفتین

 


متن فوق توسط: مریم بانو نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
چهارشنبه 85 اردیبهشت 20 ساعت 9:25 عصراخرین پست

آدرس خونم عوض شد دوست من و از این به بعد من رو اینجا میتونی ببینی :

http://maryamblog.blogfa.com/

خوشحالم میکنید اگه لینکتون رو به این آدرس تغییر بدید .


متن فوق توسط: مریم بانو نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
سه شنبه 85 اردیبهشت 19 ساعت 12:46 عصرمعاشقه

وقتی باهام نیستی پاهام قوت نداره از خونه بیام بیرون حتی جرات ندارم به دور و برم نگاه کنم چون ممکنه چیزی بخوام که به تو مربوط بشه و جزه جیگر بگیرم !

وقتی نیستی اصلا" نمیشه با کسی حرف زد چون تو اون جاذبه ای هستی که در من ایجاد میشی و متقابلا" در طرف مقابل منعکس میشی !

وقتی نیستی دنیا برام زندونه !

قلب عاشق بی تو میشه دیوونه !!

اوع اوع اوع اوع !

وقتی پیشمی پاهام قوت می گیرن زیرشون فنر میذارن و وقتی نیستی جسدمو نمی تونم بکشم !

وقتی هستی دردامو درمون میکنم ! مشکلامو حل میکنم !تویی راه حل تموم نسخه های من!

تو اینرسی گفتار منی و تکیه گاه تمام پاسخ های حق به جانبم و همه کل کل کردن های دنیایی!

باور کن ..عزیزم باور کن که من غیر از تو هیچ معشوق زمینی ندارم !

همیشه از خدا میخوام که تو رو به من بده !

تو مال من باشی ! همیشه ! همه جا ! مهم نیست چه بویی میدی چون برام مثل عطر می مونه !

ما آدما نیاز داریم که دوست داشته بشیم پس عزیزم خواهش میکنم من رو دوست داشته باش و پیشم بیا چون اگه تو منو دوست داشته باشی همه پیشم ان همه منو دوست دارن !

ببین عزیزم دیگه حوصله ندارم ازت تعریف کنم !

فقط یک کلوم بگم !

دوستت دارم ! پول جون!

***

*حالا بیایین کامنت بذارین که عزیزم پول همه چیز نیست !و صد البته پولدارانی که دنبال بوسه عشق ان!

*خرگوش ناز سفید کوچولوم با اون چشای قرمزش مرد.من الان لبام ورچیده است.

*یکی نیست اسپانسر بشه و برای من یه قالب وبلاگ طراحی کنه ؟


متن فوق توسط: مریم بانو نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
دوشنبه 85 اردیبهشت 11 ساعت 9:50 صبحدو عنصر انسانی

یه انسان تا چه حد میتونه دروغ بگه !

معمولا وقتی فریب میخوریم با خودمون این جمله رو تکرار میکنیم !

اینو دختری که پول موبایلش 350000تومن اومده بود و همش روبا یه پسر صحبت کرده بود مدام تکرار میکرد وقتی حرف میزد یه بهت و شعف خاصی تو چهره اش بود و هی تکرار میکرد : ببین باورت میشه باورت میشه !

***

هر وقت بابای من میخواد حال منو بگیره میگه یه خانم دکتر رو یه حمال هم میتونه خر کنه !

ولی میدونین ما آدما دو عنصر داریم : کثافت بودن و احمق بودن !

کثافت بودن ما همون شان ما تو طبقات انسان بودن و اومانیسم باطنی مونه اون مقداری که میتونیم خودمون رو راضی کنیم پست باشیم و پستی کنیم !

حماقت هم تو همین مایه هاست .منتهی درست برعکس ! مثلا وقتهایی که میدونیم یه چیزی جیزه و اوف میشیم وقتی از حرفهای مزخزف یکی بهتمون میزنه و میذاریم ادامه بده !

وقتی این دو عنصر در مقابل همدیگه قرار میگیرن صرفنظر از جنستشون اون رابطه نا سالم و سوء استفاده است !

جمع بندی نمی کنم ! چی شد که گیر دادم نمی دونم ! خلاصه ظاهر و باطن


متن فوق توسط: مریم بانو نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
یکشنبه 85 فروردین 27 ساعت 12:1 عصرخوابگاه دختران

به حکم آنکه احساس پاستوریزه بودن شدیدی از لحاظ دانشجوی بومی بودن و عدم اختلاط در جامعه داشتم به همراه دوستم به یکی از دانشگاههای مناطق کویری رفتیم و سه شب در خوابگاه به طور قاچاقی ماندن در همان سه شب انسانهای گوناگونی را به چشم دیدم که تاکنون به عنوان جیزه و هاپو داره شناخته بودم

دختر همجنس بازی که دارای این غریزه شدید بود از ان اطلاع نداشت یا خودش را به ندانم بازی میزد

دختران فقیری که در هر تعطیلی ترم هزار بار سرکوفت شهریه شان را می شنیدند مشکلات عصبی شان را به دیگران انتقال میدادند و سپس خود با فراق خیال درس میخواندند

بچه هایی که سابقه چندین بار خودکوشی دارند و هر لحظه تنها بودن با آنها احتمال مرگ میرود مثلا" یکی از بچه ها تعریف میکرد که فلانیرو قفسه سینه من نشسته بود و تا سه روز قادر به حرف زدن نبودم !

از حرف درست کردنها و خاله زنک بازیها هم بگذریم !

شخصا" سفر را برای خوشگذراندن نمی دانم و این سفر یکی از مفید ترین سفرهای عمرم بود !

مدتها بود دنبال یک ساری هندی میگشتم ولی نه در تهران و نه در گرگان پیدا نمی کردم که خوشبختانه در این شهر پیدا کردم و بزودی با زویر آلات هندی خریداری خواهد شد این از دغدغه های دختری است که خود و دیگران او را شبیه هندی ها میدانند البته نه به آن حد برنز که آن هم علاج دارد جانم !!

معماری این شهر کویری برای من که اهل شمالم و سقف های سفالی دیده ام خیلی جالب بود و توانستم ترمینال و کلانتری شهر را که به سبک سقفهای گنبدی کنار هم بود ببینم

در کنار دوستی که 70% شبیه خودت هست همه چیز شیرین است و زیبا ترین قسمت این سفر گریه برای تنهایی دوستم در آن شهر دور افتاده و غریب با مشکلات خوابگاهی اش بود

ولی این مسئله باعث شد روزی هزار بار قربان شمال خودم با آن رطوبتی که هنگام نفش کشیدن بینی ات را تر میکند و جاده های سر سبز و شالیزار هایش بروم !!

***

خطاب به ....

وقتی از احساسات ات میگویی وقتی از طریقه پایبندی هایت . وقتی نگاهت را روی صورتم می چرخانی که بفهمانی ...

وقتی اشک میریزی و فحش میشنوی و لبخند میزنی و میگویی بگو بگو

وقتی نمی دانم تو و امثال تو را چگونه از سرم باز کنم !!

به خودم میگویم چقدر دیر دور و برت پر از احساس شده وقتی دیگر دوستت دارم جز حرف مسرت بخشی ناشی از حس دوست داشته شدن چیزی نیست !

***

از اونجایی که پارسی بلاگ قاط زده بود و من داشتم سکته میزدم یه وبلاگ تو بلاگفا زدم که اگه پارسی بلاگ به طور ناگهانی از سرویس دادن  به ما خسته شد اونجا یه مکان داشته باشم (مریم بانودر بلاگفا )


متن فوق توسط: مریم بانو نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
سه شنبه 85 فروردین 15 ساعت 7:43 عصرهوو
 

چهارده ساله بودم که بی خبر از همه جا زن یک معتاد شدم !

اولش گفتم عیب نداره برگزدم کجا برگردم ! میسازم ! خونه باباش بودیم تو یه اتاق ! گاهی خورد و خوراکمون رو برادرش میداد !

ولی عذاب اصلی از وقتی شروع شد که حامله شدم ! شوهرم دچار یک بیماری روانی شد ! و منو که باردار بودم کتک میزد و سپس دلجویی میکرد ! وقتی علتش رو می پرسیدم ! جواب میداد از آزار زنان لذت می برم مخصوصا" وقتی جیغ می زنند !

یه روز که مادرم کنارم بود ! شروع کرد کتک زد ! مادرم اومد نجاتم بده دست پیرزن رو پیچوند و دستش شکست ! تو دادگاه مادرم گفت در صورتی رضایت میده که او من رو طلاق بده !

اینجوری شد که به قیمت شکستن دست و سر مادرم من نجات پیدا کردم !

اما شدم آینه دق اون ! می شستم از ناراحتی دوری 3 تا بچه هام مژه هام و موهامو میکندم و گریه میکردم

مادرم مرد !

چهار تا برادر داشتم چند ماه چند ماه نوبتی خونه یکیشون میرفتم !! اما مگه عروسا میذاشتن ! چقدر پشت سرم حرف زدن !

تا آخرش یه تاجر آملی به برادرم گفت که زنش ناراحتی کلیه داره و نمی تونه ارضاش کنه ! و میخواد زن بگیره ! و من با مهریه 5 میلیون صیغه اش شدم !

2 میلیون برام وسایل خرید ! 3 میلیون داد این خونه رو برام گرفت

اوایل خوب بود ! ماهی 1 بار می اومد و آذوغه میذاشت ! چند بار کارشو میکرد و میرفت !

از بچه هاش خیلی می ترسید ! زنش خوب شد یا نشد نمی دونم !

ولی چهار ماهه که نیومده ! تلفن ها رم جواب نمیده ! یه جمله میگه : اینجا زنگ نزن !

من که گشنه نمی تونم بمونم !

خانم تو رو خدا اگه از طرف کمیته امداد اومدن بگین من بی سر پرستم ! بتونم خرجی بگیرم !

-------------------------------------------------------------------

ما مسافرت بودیم ! مامان بزرگم دلش سوخته بود مغازه پدر بزرگ مه متروکه شده بود اجاره داده بود به این خانم ! گرچه وقتی دائیم فهمیدن ! مثل مار زخمی بعد 2 ماه پرتش کردن بیرون ! کلی هم سر مامان بزرگ هوار زد که دیگه نبینم دلت واسه این ول ها بسوزه !


متن فوق توسط: مریم بانو نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
یکشنبه 85 فروردین 13 ساعت 7:3 عصرنه نه من غریبم !!!
 به هر کی میرسی از نامردی میناله !! در جستجوی صداقته !! و عشق رو همه چیز میدونه !!

به هر کی میرسی دنبال کسی واسه درد و دل میگرده !!

آخی ..قربونشون برم پسرا هم که آخر شکست عشقولانه ان !! دخترا هم کلی حق به جانب !

پس این دنیای نامرد از کیا تشکیل شده ؟

از همین نه نه من غریبا دیگه

 


متن فوق توسط: مریم بانو نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
<      1   2   3   4   5      >
درباره خودم
مریم بانو - مریم بانو
مریم بانو
ما ، در هیات پروانه ی هستی ، با همه ی توانایی ها و تمدن هامان شاخکی بیش نیستیم ! برای زمین هفتاد کیلو گوشت با هفتاد کیلو سنگ هیچ تفاوتی ندارد . یادمان باشد کسی مسئول ِ دلتنگی ها و مشکلات ما نیست ! اگر ردِ پایِ دزد آرامش و سعادت را دنبال کنیم سرانجام به خودمان خواهیم رسید که در انتهای هر مفهومی نشسته ایم و همه ی چیزهای تلنبار مربوط ونامربوط را زیر و رو می کنیم (حسین پناهی)
لوگوی من
مریم بانو - مریم بانو
اشتراک در خبرنامه
 
جستجو در کل مطالب
 :جستجو

جستجو در کل مطالب این وبلاگ، حتی مطالب بایگانی شده!